بارمانبارمان، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

بارمان فرشته ای بی نظیر

ولنتاین 95

سلام به خدای مهربون سلام به پرنس بارمان عشق مامان این عکسها مربوط به عشق من اقای بارمان طلایه.یه شکلات قلب و یک عروسک خروس (چون 96 سال خروسه) هدیه این گل پسر                                                                ایشون ابنیات قلبی رو با اشتیاق می خوردند ولی خیلی مواظب بودند که خروسه نوکش نزنه.اقا خروسه چون صدا هم داشت...
8 مرداد 1396

اولین مسابقه ورزشی

به نام خدای مهربون یه روزی از روزهای خوب خدا مربی پرنس بارمان اطلاع داد بچه های 3 تا 4 سال با هم مسابقه دارند.از اونجاییکه از نظر مامان شیوا بارمان همیشه برنده است مامانش هیچ وقت کلمه های جایزه و مسابقه رو بکار نمی بره.اون روز مامان شیوا با خودش فکر کرد حالا چه  طوری مفهوم مسابقه رو برای پرنسسش جا بندازه؟ !!!!  به پرنس بارمان  گفت امروز تو می خواهی خیلی سریع شنا کنی و زوتر از همه به من برسی و من رو خوشحال کنی .پرنس بارمان از اونجاییکه خوشحالی مامانش براش خیلی اهمیت داشت گفت قول می دم زود شنا کنم شیوا رو خوشحال کنم . توی استخر مربی گفت امروز هر کسی برنده بشه بهش مدال می دیم .خلاصه پرنس بارمان به قولش مردونه عمل کرد و تم...
31 مرداد 1395

پرنس بارمان و طبیعت زیبای خالق یکتا

سلام به خدای مهربون سلام به بهترین و بی نظیرترین پسر دنیا , پرنس بارمان یه روزی از روزهای زیبای خداوند,مامان شیوا و پرنس بارمان رتصمیم گرفتندبرند باغ ملی گل و گیاه برای عکاسی .اقای عکاس  و همسرشون که خیلی هنرمند و خلاق بودند لطف کردند این عکسهای زیبا رو از پرنس بارمان گرفتند.پرنس بارمان از اینکه در طبیعت زیبا کلی بازی کرد بسیار بسیار خوشحال و شاد شده بود و مامان شیوا از دیدن خندها و شادی پرنسسش در پوست خودش نمی گنجید. روز بسیار لذت بخش و خاطره انگیزی بود. این قایق بازی                             ...
1 ارديبهشت 1395

تولد سه سالگی بارمان طلایی

سلام بر افریدگار یکتا کدامین هدیه را به قلب مهربانت تقدیم کنیم که خود گنجینه ی زیبایی های عالمی؟ ای شیرینی لطیف ترین سرود طبیعت، چگونه خدا را برای چنین بخشش رنگینی شکر گوییم؟ تولدت مبارک پسرم   پسرم امروز ، سالروز میلاد توست و من هنوز همچون تمام سالهای گذشته در حیرتم از داشتنت . در کنار تمام داشته هایم ، تو  یکی از  مهمترین دلایل خوشبختی ام هستی .  شیرین من ! نمی دانم به چه زبان ، بابت تمام آنچه که با شکفتنت ارزانی ام کرده ای سپاسگزار باشم .  تو به آن قالب گذشته من ، روح بخشیدی . همین روحی که دیگران به خاطرش مرا " مادر " خطاب می ک...
15 دی 1394

شب یلدا 94

سلام به خدای مهربون سلام به پرنس بارمان عزیزم امسال شب یلدا بارمان طلایی  علاوه بر اینکه کنار خانواده این شب رو خوش گذروند در جشن خانه خلاقیت کودک که به مناسبت یلدا برگزار شده بود هم شرکت کرد. برنامه کاملا فرهنگی و جالبی بود                                                  ...
9 دی 1394

اولین عضویت در مجله و اشتراک کتاب

سلام به خدای مهربون سلام به پسر قشنگ خودم,پرنس بارمان مامان شیوا تصمیم گرفت از اونجایی که پسر گلش خیلی علاقه به کتاب خونی داره پرنس بارمان رو در مجله قلک و کانون پروش فکری عضو کنه .تا هر ماه پرنس بارمان عاشقانه منتظر پستچی باشه تا کتاب و مجله جدید براش بیاره. این هم اولین مجله(تاریخ اشتراک( 94/07/26) که کلی فعالیتهای متفاوت با استفاده از این مجله انجام دادیم.                    ا و این هم اولین کتابهای ارسالی از کانون                      ...
26 آبان 1394

پیاده روی کنار دریاچه چیتگرو یک تجربه جدید

سلام به خدای مهربون سلام به قشنگترین هدیه خداوند,پرنس بارمان یه روزی در اوایل پاییز که مامان شیوا و بابا سعید داشتند پیاده روی می کردند متوجه شدندکنار دریاچه چتگر نمایشگاه تجهیزات نطامی دایره .بعد تصمیم گرفتند پرنس بارمان رو هم برای دیدن این نمایشگاه دعوت کنند. فردا عصر وقتی مامان شیوا رفت خونه مامانی جون ,پرنس بارمان داشت دستهاشو بالای  سرش تکون می داد و می گفت ویییججججج وییییییییج(یهنی هلی کوپتر شدم) خلاصه وقتی رسیدیم پرنس بارمان کلی هیجان زده شده بود.تجهیزات واقعی میدید که تا به حال ندیده بود و از اسباب بازیهاش خیلی بزرگتر بود.                  &n...
24 آبان 1394