بارمانبارمان، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه سن داره

بارمان فرشته ای بی نظیر

داستان برگ پاییزی

کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و پرسید:  می‌گویند فردا شما مرا به زمین می‌فرستید اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می‌توانم برای زندگی به آنجا بروم؟  خداوند پاسخ داد:  از میان تعداد بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفته‌ام او از تو نگهداری خواهد کرد.اما کودک هنوز مطمئن نبود که می‌خواهد برود یا نه: “ اما اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافی هستند.” خداوند لبخند زد: “ فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد. تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.” کودک ادامه داد...
7 بهمن 1393

اولین اثر انگشت

سلام به خدای مهربون سلام به فرشته های زمینی سلام به بارمان طلایی عزیزم بارمان طلایی برای اولین بار  روز پنج شنبه 9 بهمن از اثر انگشت  استفاده کرد.( در دفتر خدمات الکترونیک ) کلی هم متعجب شده بود.بشتر فکر می کرد مثل  نقاشی با رنگهای انگشتیه          بعد از اتمام کارمون در دفتر خدمات الکترونیک  با یک سانس تاخیر رسیدیم استخر.اونجا مرتب انگشتش رو به خانم مربیش نسترن جون نشون می داد و از اون هم می خواست عکس العمل نشون بده.   بارمان جونم می دونی وقت متعجب می شی دوست داشتنی تری؟ من که عاشق قیافه های متعجب توام   ...
6 بهمن 1393

داستان شنگول و منگول

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود.  یه بزی بود سه تا بچه داشت یکی شنگول یکی منگول و یکی هم حبه انگور. روزی از روزها مامان بزه به بچه هاش گفت : من می رم برای شما علف بیارم مبادا شیطونی بکنین. اگه گرگه اومد در زد در  رد براش باز نکنین.اگه گفت من مادر شمام بگین دستت رو از لای درز در نشون بده اگه دیدین دستش سیاه است در رو باز نکنین اما اگه قرمز بود می فهمین که مادرتون برگشته.                 گرگه که گوش وایساده بود همچین که بزه رفت دستش رو با حنا قرمز رنگ کرد و اومد در زد بچه ها پرسیدند"کیه؟"...
1 بهمن 1393

بارمان وکفش پاشنه بلند!!

روزی روزگاری پرنس بارمان در مسیری داشت گذر می کرد که ناگهان چشمش به کفش های نقره ای رنگی افتاد و با خود گفت چه خوبه که من هم مثل پرنسس ها این کفشها رو امتحان کنم.همینطور که توی  رویاهای خودش سیر می کرد و راه رفتن با کفش سایز بزرگتر و پاشنه بلند رو  امتحان می کرد متوجه نگاه مامان شیوا شد ....                         و این هم عکس پرنس بارمان و نگاه سوال برانگیزش به مامان شیواش......   من عاشق تمام کنجکاوی های تو فرشته مهربونم هستم           ...
27 دی 1393

وقتی بارمان آشپز می شود.....

یه روزی که با هم رفته بودیم آتلیه ,یکی از تم ها آشیز بود که بارمان طلایی خودش اونو انتخاب کرد.مقاله ای خونده بودم که بچه هایی که در بازی ,روشهای حل مسئله رو یاد گرفتن و همواره مادرانشون رو در هنگام بروز مشکل کنار خودشون دیدند در کارهای خونه تعامل می کنند. بارمان طلایی دقیقا اینطوری بود و کلی با مامانی جون  در کارهای خونه تعامل می کرد .به همین خاطر وقتی این تم رو انتخاب کرد بدون راهنمایی خانم عکس و اتلاف وقت سریع مراحل رو طی می کرد.                         نشستن در دیگ مثل زمانهاییکه تو آشپز خونه مامانی تا یه ظرف مناسب پیدا...
22 دی 1393

ماجراهای بارمان ولپ تاپ

 یکی از علایق بارمان طلایی بعد از شش ماهگی لپ تاپ خاله جون بود .مامان شیوا واقعا نمی دونست چه طوری انگشتهای کوچولوی تو روی دکمه ها قرار می گرفت و تو می تونستی فایلهای مورد نطر رو باز کنی خلاصه  بارمان طلایی تا فرصت پیدا می کرد و لپ تاپ رو می دیدپیروز میدان می شد و اون رو از خاله  جون می گرفت. یه روز بعد از ظهر در 7 ماهگی وقتی اومدم خونه مامانی  دیدم  بارمان طلایی غرق در لپ تاپ دنبال فایل حسنی                                       این هم عکس بارمان طلایی کاوشگر &...
20 دی 1393

بارمان و تمایل به نشستن در سکوها

یکی بود یکی نبود .یه بارمان طلایی بود که وقتی 15 ماهش بود تمایل داشت هر جای لبه داری رو که می دید برای نشستن امتحان کنه.یه روز که مامان بارمان طلایی داشت مجله می خوند متوجه شد پسر قصه ما داره درب یخچال رو باز می کنه! و بعد از برداشتن شکلاتش متوجه مشه یه قسمت از یخچال برامده است  و با خودش می گه پس خوبه که برای نشستن امتحانش کنم                                               این هم پسرک قصه ما در حال جای گیری &nb...
20 دی 1393

نمایش مهیج شیرهای دریایی

جمعه دوازدهم دی ماه ما به دعوت خاله نرگس مامان آراد به نمایش شیرهای دریایی در برج میلاد رفتیم.فضاش یه کمی سرد بود .تو از دیدن حرکات  شیرهای دریایی کلی متعجب شده بودی.تو محو تماشای حرکات شیرهای در یایی  شده بود و آراد تمایل داشت بازی کنه ولپ تو رو بکشه و خلاصه....                                                              &nb...
17 دی 1393

شبکه تلویزیونی مورد علاقه تو

پرنس بارمان علاقه ویژه ای به شبکه هدهد و قسمت تولد مبارک داشت به همین مناسبت عکست رو فرستادیم برای هد هد تا وقتی برنامه تولد مبارک امروز رو می بینی سورپرایز بشی. http://WWW.Hodhodfarsi.tv                                                                           ...
15 دی 1393