وقتی بارمان آشپز می شود.....
یه روزی که با هم رفته بودیم آتلیه ,یکی از تم ها آشیز بود که بارمان طلایی خودش اونو انتخاب کرد.مقاله ای خونده بودم که بچه هایی که در بازی ,روشهای حل مسئله رو یاد گرفتن و همواره مادرانشون رو در هنگام بروز مشکل کنار خودشون دیدند در کارهای خونه تعامل می کنند. بارمان طلایی دقیقا اینطوری بود و کلی با مامانی جون در کارهای خونه تعامل می کرد .به همین خاطر وقتی این تم رو انتخاب کرد بدون راهنمایی خانم عکس و اتلاف وقت سریع مراحل رو طی می کرد.
نشستن در دیگ مثل زمانهاییکه تو آشپز خونه مامانی تا یه ظرف مناسب پیدا می کردی می نشستی توش
ملاقه به دست مثل زمانهاییکه کفیر وملاقه رو از محل شون بر می داشتی بعد یه نگاه به من یا مامانی می کردیبرای این که متوجه بشی اشکالی داره یا نه؟
هم زدن غذا که مامانی بخاطر اینکه مسائل ایمنی هم رعایت بشه مثلا لیمو عمانی توی ظرف می ریخت و تو هم می زدی
چشیدن که بعد از هر یک قاشق می گفتی به به ههههههههممم و از مامانی می خواستی یه قاشق اون بچشه یه قاشق تو
و این هم پایان خوش ماجراو چهره خندان آشپزباشی .غذا حاضر است بفرمایید نوش جان