اولین حضور پرنس بارمان در نمایش گرگ مهربون
سلام به خدای مهربون
سلام به پرنس بارمان
یکی از روزهای خوب خدا مامان شیوا و پرنس بارمان تصمیم گرفتند برند نمایش.اسم نمایش گرگ مهربون بود یه چیزی مشابه داستان شنگول ومنگول
اینجا قبل از شروع نمایش
بزی که حوصله اش از تنهایی تو خونه سر رفته بود از خونه اومد بیرون .همون موقع یه گرگ رو دید که به ظاهر خیلی مهربون بود و نقشه داشت بزی رو شکار کنه .به همین خاطر کردن واسه عمل کردن نقشه اش به بزی پیشنهاد داد تابا هم دوست بشند.
روز بعد گرگ به ظاهر مهربون برای بزی بادکنک اورد
بعد الظهر که مامان بزی اومدبزی اتفاقات روز رو براش تعریف کرد.مامان بزی براش توضیح داد که گرگ دشمن ماست گرگ مهربون نداریم .یاد بگیر به هر کی نباید اعتماد بکنی.
بزی حرف مامان بزی رو گوش کرد و از خطر نجات پیدا کرد.
اینها هم عکس های پایان نمایش